رادین جونرادین جون، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 16 روز سن داره

رادین عشق مامان وبابا

نازنین پسرم همین که تو را دارم بهترین هدیه ی, خدارو دارم

4 مهرماه 92

عسل مامان همون جوری که میدونی مدرسه ها 4 روزی هست که باز شده آخی یادش به خیر خاطرات مدرسه و دوستا و زنگ تفریحا چه صفایی داشت ان شالله قسمت رادینی وااااااااااااااای رادینی مامانم شاید باورت نشه الان یک دفعه چشمم به تقویم خورد و دیدم که پس فردا 6 ماه روز تولد شما .ای جونم چه قدر زود گذشت این 10 ماه و شما وارد 11 ماهگیت شدی پیشاپیش مبارکت باشه نانازم  چند وقتیه که فکر تولدتم نمی دونم چیکار کنم و از کجا شروع کنم چون چیزی به تولدت نمونده وای خدای من چه قدر زود گذشت  بی خود نبود پس امروز من همش به یاد روز تولد شما بودم و خاطرات اون روز و مرور میکردم که چه روز قشنگی بود یکی از بهترین روز های زندگیم بود  ...
5 مهر 1392

وضعیت امن و آرام بعد از مراسم

پسر نازم دیگه در حال حاضر البته دیگه همه ی مراسما تموم شد و از امروز خونمون بودیم اینقدر شما خسته شده بودی که دیشب تا رسیدیم خونمون ساعت 11 بود سریع خوابیدی  خسته شده بودی دیگه همش توی شلوغی و سر و صدا و از این بغل به اون بغل رفتنت که این از همه بیشتر نی نی هارو آزار میده راستش و بخوای خودم هم ناراحت بودم که چرا پسر قشنگم توی این سر و صداهاست و همش هم اذیت میشدی چه از لحاظ خوراکت چه از لاظ استراحت و خوابیدنت از همه لحاظ دلم برات میسوخت ولی خدارو شکر که خونه ایم و امروز حسابی برای خودت ذوق میکردی و تا ظهر خوابیدی بعدش که بلند شدی و 2 ساعت بازی کردی و غذاتو خوردی و باز هم خوابیدی تا ساعت 4 معلوم بود که هنوز خسته ای قربوننت برم ...
3 مهر 1392